کارنامه چند ساله
یادداشتی بر مستند "مهرجویی، کارنامه چهل ساله"
مستند برگزیده "مهرجویی، کارنامه چهل ساله" به روایت مانی حقیقی مستندی چند لایه و مهم در سینمای ما به شمار میرود . اگرچه تاریخنگاری و گزارش فیلمهای مهرجویی لایه نزدیکتر این فیلم به مخاطب عام سینمای ماست اما لایه دیگری از آن به تاریخ سینمایی این چند دهه و محدودیتهای آن میپردازد.
روایت مانی حقیقی از کارنامهی مهرجویی به شکلی قضاوتهای بیپرده فیلمساز را در خود دارد که بیگمان عدهای در مستندهایی از این دست نمیپسندند اما آزادی و بیپروایی فیلمساز در این اعمال نظرات که با سوالاتی غیرمعمول و با تدوین خاص و در هم کنار قرار دادن معنی دار مصاحبهها اعمال می شود برای عده ای از مخاطبان از جمله نویسنده این یادداشت قابل توجه و تامل است. به چالش کشیدن منتقدین؛ بازیگران و فیلمساز مخصوصا مسئولین وقت و بی وقت! سینمای ما روایت پرکشش و جذابی رادر مستندی از این دست رقم میزند.
شروع نوستالژیک مستند با تصاویری از سهراب سپهری، گلی ترقی و...کسانی که در حافظه تاریخی ما ویژه و ماندنی شدهاند نوید مستندی پرکشش و دیدنی است. تصاویر قدیمی این اشخاص اگرچه دور و با کیفیت کم است می تواند ما را با روایتی متفاوت آشنا کند. اعتراف صریح مهرجویی در باب" گذشته ای که در آن شاد بوده اند" اتفاقا نزدیک تر به آن روزها یی است که گاو را ساخته که تراژدی به شمار میرود.فیلم گاو در کارنامهای که مانی حقیقی ورق میزند جایی ندارد اگرچه از آن صحبت میشود. نقل قول دراماتیکی از فیلم هامون در توضیح سکانسی از فیلم به روایت مرحوم شکیبایی و یا اشکهای گلشیفته و همچنین داستان سیلی شکیبایی در هامون و روایت های متفاوت ازآن به سادگی و اما با قدرت، شخصیت این افراد را برجسته و تبیین میکند که ممکن است در نظر نخست، کم اهمیت به نظر برسد؛شخصیت نگاری بازیگران متعدد و منتقدین در این مستند بیشک لایه مهمترآن است که فراتر از پرداختن صرف به کارنامهی مهرجویی است. ما با رویکردهای فردی و اجتماعی این شخصیتها در کلوز آپها و ودر مواضعشان نسبت به مهرجویی و فیلمهایش،آشنا می شویم ؛به طور مثال لیلا حاتمی نظرشخصی خود را دربارهی واقعیت شخصیت فیلم لیلا به ما میگوید یا اشکهای مجوز داده نشده گلشیفته توسط فیلمساز برای علی سنتوریای که نماد بسیاری از جوانان مثل خودش است در مقابل دوربین مستندساز مجاز می شود.
ورق زدن این کارنامه از اجاره نشینها تا سنتوری به اختصار انعطاف و شیوه فیلمسازی مهرجویی را هم معرفی میکند و جدا از تصاویر درشت وماندنی شکیبایی و رادان و...وقایع اجتماعی منتج از سیاستگزاریهای مسئولان سینمایی را به چالش می کشد؛ آن جا که فرهی از سرخوردگی عدم اکران به موقع بانو می گوید و یا دوربین مهرجویی چند سالی به کما می رود!
دست خط محسن مخملباف در حالی که درباره این نامه با مخاطب "معما بازی" میشود و نقد صریح و بی پرده مخملباف در انیمیشنی بامزه از نوآوریهای یک مستند مصاحبهای است، چیزی که جدیت مصاحبهها را نسبی و منعطف میکند.نمایش دیدگاههای افراد درباره مهرجویی و سینمایش سرشار از عقب نشینیها و یا اعتراضهایی در سطح و یا بطن است که بدون اطوار می تواند دغدغه ساختن این مستند را به مخاطبان منتقل کند.
حتی منتقدان نام آشنای سینمای ایران همچون فراستی و گلمکانی و... شخصیت نگاری میشوند و در کنارش نقد در سینمای ما نقد می شود و ما چیزهایی را ازمنتقدان می شنویم که بعضا در متنهایشان ممکن است رنگ دیگری داشته باشد. به نظر نمی رسد که موضع گیریهای این افراد برای فیلمساز مهم باشد بلکه شاید مستندساز قصد داشته تا از حاشیههایی قوی دراین سینما سخن بگوید که بر فیلمسازی چون مهرجویی اثر مهمی نداشته اما در مجموع بر جامعهی سینمایی موثر بوده است. و این که مخاطب فراموش نکند که چیزهای بسیاری را درباره این سینما و اهالی به ظاهر آشنایش نمیداند.
بر خلاف مستندهای مشابه درباره کارنامه هنری فیلمسازان مشهور غربی، این فیلم به تمجید مهارتهای فیلمسازی و فوت و فن ها و منش فیلمساز و یا مشکلات و درگیری های فیلمساز با گروه فیلمسازی و یا بازیگرها و شرایط زمان فیلمسازی و ...نمی پردازد همچنین پشت صحنههای فیلم نقش محدودی در این مستند دارد و به یکی دو صحنه از سنتوری محدود می شود که شاید به خاطر پرهیز از طولانیتر شدن فیلم باشد اما این مستند صحنههای خاصی از فیلمهای مهرجویی را با هوشمندی برگزیده و به موقع و هدفمند در فیلم گنجانده است.مثل نمایش سکانسی که هانیه در سنتوری به بیان علتها می پردازد. با این که جای افرادی مثل محسن چاووشی در فیلم حقیقی خالی است اما از او وموسیقیاش صحبت می شود و صدایش در بخش پایانی و اختصاصا در تیتراژ پایانی پخش می شود که بی تاثیر و تاثر از توجه به فیلم اکران نشدهی سنتوری نیست و ما را به آن فیلم ارجاع میدهد.
سکانس پایانی این مستند که با شوخی و خنده تمام میشود با نوستالژی شادی در آغاز فیلم و همچنان با نگاه مهرجویی و فرهنگ ما همسو است و جمع بندی مناسبی برای یک مستند ملی در بستر بخشی از تاریخ سینمای ماست.
این مطلب در شماره ۱۱۲ فیلم نگار منتشر شده است.
سینما ....زبان قدر عصر ماست ..زبانی تفکر برانگیز و پویا که هر روز کامل تر و رساتر می شود . علاقه و نگاه من به سینما هم به این دلیل است. اين وبلاگ آرشيوي از ياد داشت هاي پراكنده سينمايي من است كه براي دسترسي خودم و سينما دوستان گرد آورده ام.