نمی گذرد!
یادداشتی بر فیلم "گذشته" اصغر فرهادی
حال و آینده بر آمده از گذشته است و از این رو گذشته، هرگز نگذشته است. ایدهی فیلم گذشته فرهادی کاملا صریح و سر راست است و هر مخاطبی بدون درگیری ذهنی این را در مییابد. فرهادی بر خلاف فیلم جدایی و حتی درباره الی مخاطب را غافلگیر نمی کند، اتفاقاتی که در طی فیلم می بینیم، غیر منتطره نیستند. بازگشت "مرین" از پله ها برای افشای ارسال ایمیلها در سکانس خانه سمیر ، بازگشت سمیر برای امتحان کردن عطرش و عشق سلین! در سکانس آخر، توضیحات لوسی پس از توجیه اش توسط احمد و دنبال لوسی رفتن و بخشش مادر در سکانس حیاط و پلهها ، باز کردن در توسط فواد پس از تنبیه بر روی احمد و ...همه اتفاقاتی هستند که قبل از وقوع حدس می زنیم و مطمئنیم رخ خواهند داد، بنابراین به هیچ وجه غاقلگیر نمیشویم و از این رو تعلیق و در پیاش جذابیت کمتری نسبت به آن چه در جدایی دیده ایم دارد، اما نکته بسیار مهمی که در فیلم جدید فرهادی وجود دارد، تاکید ویژه بر اثربخشی این خرده اتفاقات بر روابط انسان و سرگذشتش است.
فرهادی با وجود لوکیشن کنار ریل قطار، صراحتا میگوید که اگرچه زمان عبور می کند و تغییرات رخ میدهد اما گذشته اثر خود را باقی میگذارد و از این رو فضای خانهی وجودی آدمها مثل همین خانهی دورافتاده ،متاثر از همهی آن چیزی است که در گذشته رخ داده است و در گوشه ای از عبور مانده و نمیگذرد. آسیبهای روابط انسانی به خاطر آن چه در گذشته رخ داده تکرار خواهد شد ؛ درست مثل گرفتگی لوله فاضلاب خانه و چکه کردن آب که اساسی تعمیر نمیشود و خاطرات که همچون مته ای ذهن را آزار می دهد مثل سوراخ کردن سقف توسط سمیر که به حس نوستالژی احمد در مواجهه با چمدان قدیمی در انبار کات میشود و لکه ای عمدی توسط سلین برای مبارزه با رقیب خیالی و نه واقعیاش بر لباس مشتری که هرگز پاک نمیشود.
بلوغ فوق العاده انسانهای فیلم و درک فوق العاده حسی آنها پس از درگیری و آسیبشناسی روابطشان پس از شکست حتی در دیالوگ کودکان فیلم مخصوصا دیالوگ فواد و سمیر در ایستگاه مترو کاملا مشهود است و مبتنی بر واقعیت انسانهای این عصر است. در دیالوگ نعیما و سمیر، تحلیل نعیما، کارگر بی مجوز ، از خودکشی سلین بی نظیر و تکان دهنده است و از شگفتی های فیلم به شمار میرود با این همه سوء دریافتهای ساده ای که قادر است به یک رابطه ویرانگر بینجامد، غیر قابل انکار مینماید. سمیر هیچ گاه اهمیتی که برای زنش داشته را درک نکرده است این را که آن زن آسیب پذیر و افسرده آن قدر شکننده است که هر اتفاق سادهای او را نابود کند و اساسا هیچ اتفاق سادهای، ساده نیست، حتی اگر سلین ایمیلهای عاشقانه را نخوانده باشد. علت افسردگی همسر سمیر چه بسا این عدم درک متقابل و تنهایی و حتی حسادت پیشرونده اش به کارگر خشکشویی باشد که در درگیری با مشتری ، سمیر طرف او را گرفته و به او ترجیحش داده است. احمد هم درک نکرده که ترک خانواده چه آسیبی در پی دارد ، بی مسئولیتی او در پارادوکس با شخصیت مثبت و فعال اوست که درظاهر نشان می دهد و خرده کارهای خانه و بچه ها را به خوبی و با صبر و متانت انجام می دهد اما اساسا دغدغه خاصی هم ندارد ، مرین همچنین درک نکرده که یک رابطه جدید چگونه فرزندانش را دچار بحران جدی خواهد کرد و داشتن فرزندی دیگر در این شرایط حتی اگر به فراموش کردن رابطه قبلی بینجامد به چه معناست ،لوسی هم درک نکرده که ایمیل کردن ایمیل های عاشقانه چه عواقبی در پی خواهد داشت و الی آخر.... این که هر عمل و مهم تر از همه هرکنش ما چه اثری میگذارد، قدم به قدم در داستان فرهادی مطرح میشود.
با این همه نوعی عدم هماهنگی در بازیهای این فیلم مشهود است که دیالوگهای ساده فرهادی و تکرار مضمون بعضی از عبارات بر آن دامن میزند. بازی مبتنی بر دیالوگهای ساده احمد با بازی علی مصفا در مقابل بازی زیر پوستی برنییس بژو کم میآورد.احساسات بیان شده در سکانسهای گریه کردن لوسی و یا تلاش احمد برای جدا کردن لوسی و مرین پس از فهمیدن موضوع ایمیلها کاملا ضعیف است و اثر بخشی و کشش لازم را ندارد. اشکال ساده دیگر در اوایل فیلم و هنگام نخستین روبارویی فرزندان مرین و احمد است. به طور مثال در رویارویی احمد و لوسی ، کلیشه پشت در بودن برای اجتناب از تماس این دو مخصوصا برای تماشاگر ایرانی که به این نوع تمهید سینمایی عادت دارد، به فضا سازی داستان لطمه می زند چرا که مخاطب می داند که فضا و شرایط دیگری بر واقعیت منطبق است. شاید با یک تمهید ساده یعنی دوربین در طبقه پایین این مشکل کمرنگ تر می شد و به چشم نمی آمد و البته این سکانسی است که پیشاپیش به ما خبر می دهد که لوسی ایمیلهای مادرش را می خواند.استفاده خوب فرهادی از قاب بندیها چه در سکانس آخر در بیمارستان و چه در سکانس های ماشین و خانه به هنگام سیگار کشیدن مرین و نگاه دوربین از پنجرهها ، چیز ویژه ای نیست و برای سینمای با ساختار و امروزی فرهادی از بدیهیات به شمار میرود ، اما پرداختن به چنین سوژه ای، قطعا ادامه رویکرد انسانی و دغدغه اصغر فرهادی در سینمایش است.
Le Passe
Asghar Farhadi
Berenice Bejo
Tahar Rahim
Ali Mosafa
سینما ....زبان قدر عصر ماست ..زبانی تفکر برانگیز و پویا که هر روز کامل تر و رساتر می شود . علاقه و نگاه من به سینما هم به این دلیل است. اين وبلاگ آرشيوي از ياد داشت هاي پراكنده سينمايي من است كه براي دسترسي خودم و سينما دوستان گرد آورده ام.