یادداشتی بر فیلم "گذشته" اصغر فرهادی

 

 

حال  و آینده بر آمده  از گذشته است و از این رو گذشته، هرگز نگذشته است. ایده­ی فیلم گذشته فرهادی کاملا صریح و سر راست  است و هر مخاطبی بدون درگیری ذهنی این را در می­یابد. فرهادی بر خلاف فیلم جدایی و حتی درباره الی مخاطب را غافلگیر نمی کند، اتفاقاتی که در طی فیلم می بینیم، غیر منتطره نیستند. بازگشت "مرین" از پله ها برای  افشای ارسال  ایمیل­ها در سکانس خانه سمیر  ، بازگشت سمیر برای امتحان کردن عطرش و عشق سلین! در سکانس آخر، توضیحات لوسی پس از  توجیه اش توسط احمد و دنبال لوسی رفتن  و بخشش مادر در سکانس حیاط و پله­ها ،  باز کردن در توسط فواد پس از تنبیه بر روی احمد و ...همه اتفاقاتی هستند که قبل از وقوع حدس می زنیم و مطمئنیم رخ خواهند داد،  بنابراین به هیچ وجه غاقلگیر نمی­شویم و از این رو تعلیق و در پی­اش جذابیت کمتری نسبت به آن چه در جدایی دیده ایم دارد، اما نکته بسیار مهمی که در  فیلم جدید فرهادی وجود دارد،  تاکید ویژه بر  اثربخشی این خرده اتفاقات بر روابط انسان و سرگذشتش است.

 

فرهادی  با وجود لوکیشن کنار ریل قطار، صراحتا می­گوید که اگرچه زمان عبور می کند و تغییرات رخ می­دهد اما گذشته اثر خود را باقی می­گذارد و از این رو فضای خانه­ی وجودی آدم­ها  مثل همین خانه­ی دورافتاده ،متاثر از همه­ی آن چیزی است که در گذشته رخ داده است و در گوشه ای از عبور مانده و نمی­گذرد.   آسیب­های روابط انسانی  به خاطر آن چه در گذشته رخ داده تکرار خواهد شد ؛ درست مثل گرفتگی لوله فاضلاب خانه و چکه کردن آب که اساسی تعمیر نمی­شود و خاطرات که همچون مته ای ذهن را آزار می دهد مثل سوراخ کردن سقف توسط سمیر  که به حس  نوستالژی احمد در مواجهه با  چمدان قدیمی در انبار کات می­شود  و لکه ای عمدی توسط سلین برای مبارزه با رقیب خیالی و نه واقعی­اش   بر لباس مشتری   که هرگز پاک نمی­شود.  

 

بلوغ فوق العاده انسان­های فیلم و درک فوق العاده حسی  آن­ها  پس از درگیری  و آسیب­شناسی روابطشان پس از شکست  حتی در دیالوگ کودکان فیلم مخصوصا دیالوگ فواد و سمیر در ایستگاه مترو  کاملا مشهود است و مبتنی بر واقعیت  انسان­های این عصر است.  در دیالوگ نعیما و سمیر، تحلیل نعیما، کارگر بی مجوز ، از خودکشی سلین بی نظیر و تکان دهنده است و از شگفتی های  فیلم به شمار می­رود با این همه سوء دریافت­های ساده ای که قادر است به یک رابطه ویرانگر بینجامد،  غیر قابل انکار می­نماید. سمیر هیچ گاه اهمیتی  که برای زنش داشته را درک نکرده است  این را  که آن زن آسیب پذیر و افسرده آن قدر شکننده است که هر  اتفاق ساده­ای او را نابود کند و اساسا هیچ  اتفاق ساده­ای، ساده نیست، حتی اگر سلین ایمیلهای عاشقانه را نخوانده باشد. علت افسردگی همسر سمیر چه بسا این  عدم درک متقابل و تنهایی  و حتی حسادت پیشرونده اش به کارگر  خشکشویی  باشد که در درگیری با مشتری ، سمیر طرف او را گرفته  و به  او ترجیحش داده است.   احمد هم درک نکرده که ترک خانواده چه آسیبی در پی دارد ، بی مسئولیتی او  در پارادوکس با شخصیت مثبت و فعال اوست که درظاهر نشان می دهد و خرده کارهای خانه و بچه ها را  به خوبی و با صبر و متانت انجام می دهد  اما اساسا  دغدغه خاصی هم ندارد  ، مرین همچنین درک نکرده که یک رابطه جدید چگونه فرزندانش را دچار بحران جدی  خواهد کرد و داشتن فرزندی دیگر در این شرایط حتی اگر به فراموش کردن رابطه قبلی بینجامد  به چه معناست ،لوسی هم درک نکرده که ایمیل کردن ایمیل های عاشقانه چه عواقبی در پی خواهد داشت و   الی آخر.... این که هر عمل و مهم تر از همه  هرکنش  ما چه اثری می­گذارد، قدم به قدم در داستان فرهادی مطرح می­شود.

 

با این همه نوعی عدم هماهنگی در بازی­های این فیلم مشهود است که دیالوگ­های ساده فرهادی و تکرار مضمون بعضی از  عبارات بر آن دامن می­زند. بازی مبتنی بر دیالوگ­های  ساده احمد با بازی علی مصفا  در مقابل بازی زیر پوستی برنییس بژو  کم می­آورد.احساسات بیان شده در سکانس­های گریه کردن لوسی و یا تلاش احمد برای جدا کردن لوسی و مرین پس از فهمیدن موضوع ایمیل­ها  کاملا ضعیف است و اثر بخشی و کشش لازم را ندارد. اشکال ساده دیگر در اوایل فیلم و هنگام نخستین روبارویی فرزندان مرین و احمد است. به طور مثال  در رویارویی احمد و لوسی ، کلیشه پشت در بودن برای اجتناب از تماس این دو مخصوصا برای تماشاگر ایرانی که به این  نوع تمهید سینمایی عادت دارد،  به فضا سازی داستان لطمه می زند چرا که مخاطب می داند که فضا و شرایط دیگری بر واقعیت  منطبق است. شاید با  یک تمهید ساده یعنی  دوربین در طبقه پایین این مشکل  کمرنگ تر می شد و به چشم نمی آمد و  البته  این سکانسی است که پیشاپیش به ما خبر می دهد که لوسی ایمیل­های مادرش را می خواند.استفاده خوب فرهادی از قاب بندی­ها چه در سکانس آخر  در بیمارستان و چه در سکانس های ماشین و خانه به هنگام سیگار کشیدن مرین و نگاه دوربین از پنجره­ها  ، چیز ویژه ای نیست و برای سینمای  با ساختار و امروزی فرهادی از بدیهیات به شمار می­رود ، اما پرداختن  به چنین سوژه ای،  قطعا ادامه رویکرد انسانی و دغدغه اصغر فرهادی در سینمایش  است.

 

 Le Passe

Asghar Farhadi

Berenice Bejo

Tahar Rahim

Ali Mosafa