Alter egos
"لارنس گرين" زماني كه مستند "ديگرِ خود"(دوستان) را دربارهي "كريس لندرث "و مستند موفقش "رايان" مي ساخت، جدا از نگاه به مستند انيميشن برنده جايزهي اسكار، نگاهي به رابطهي باارزش و تاثير گذار رايان و كريس داشت و عنوان فيلم علاوه بر اشارات ديگر به اين مهم هم بيتوجه نيست ؛دوستياي كه بازگشت حرفهاي رايان لاركين را پس از سه دهه انفعال رقم زد و با اين كه واپسين كار و حسن ختام زندگي او با نام "پول خرد ناقابل" به علت مرگ او در سال 2007 ناتمام ماند ،اما موجب تولد دوباره و توجه اجتماعي و حرفه اي به او شد.
فيلم لارنس گرين با سكانس كليدي آغاز مي شود كه از تاثير مستند بر سوژهي فيلم مي پرسد و اگرچه جواب تلخ كريس مدعي است كه مستند بر سوژه بي تاثير است اما در حين روايت فيلم و پس از آن مي بينيم كه رايان از اين جريان تاثيري مثبت مي پذيرد.
مستند 52 دقيقهاي لارنس، مستند انيميشن 14 دقيقهاي كريس را در خود گنجانده و نمونهي بسيار مدرن و خوبي از مستند در مستند به شمار ميرود كه مانند سينماي پشت صحنه طرفداران زيادي دارد.
رودررويي و درد دل يك انيميشنساز مدرن با يك انيماتور كلاسيك با اين كه تكنيك كارشان بسيار متفاوت است، بسيار جذاب و ديدني است اين دو همانند هم حساس، خلاق ، آسيب پذير و زودرنج هستند و ظرافت هنري كار هردو مخاطبان را به تحسين وا مي دارد. هردوي اين افراد به شكلي از اعتياد به الكل آسيب ديدهاند و اگرچه كريس شخصا الكلي نيست اما مادري الكلي داشته كه فيلم را به او تقديم كرده است.
فيلم كريس لندرث نمايش حقارت رايان و يا دلسوزي براي او كه براي معاش در يكي از خيابانهاي شهري مدرن پول خرد ناقابل گدايي ميكند، نيست؛ بلكه كنكاشي روانشناسانه و انساني و همچنين اداي دين به يك انيماتور اسطوره اي است.
انيميشن رايان كه جايزه اسكار سال 2004 را از آن خود كرد، از طراحي سهبعدي شخصيتها و روتروسكوپي كامپيوتري سود مي جويد و صداي ضبط شده شخصيتهاي اصلي بر آن شنيده مي شود. طراحي لندرث از شخصيتها و خودش خلاقانه و زيباست و كاريكاتور هر شخصيت اشاره به خلاءها و درامهاي فردي او دارد.جمجمجهي درخشان رايان و تهي شدن بخشي از مغز او طرحي درخشان است از كسي كه به خاطر اعتياد و افسردگي خالي شده است.جانبخشي عناصر بيجان مثل شيشهي نوشيدني الكلي با گذاشتن دستهايي كه براي رايان آغوش باز مي كنند ، نمايشي ويژه از پناهبردن به الكل است و يا مويي كه از سر او به هنگام عصبانيت ميپرد و بازگردندان متواضعانه و با دقت آن مو توسط كريس طراحي معنيداري است كه به فشار و رنجي كه اين مرد تحمل مي كند و اهميتش براي اين دوست اشاره مي كند؛دست هايي هم كه بر پيشاني شخصيت كريس با حركات نا آرام مي رويد نيز چه بسا كه از رنج و نگراني كريس از بدفهميده شدن و عذابي ناگزير بگويد و سرانجام صحنهي نهايي انيميشن رايان كه بسيار لطيف است و از همجاني روحاني دو انسان (ديگر خود) و درك متقابلاشان مي گويد.
يكي از ويژگيهاي مستند لارنس اين است كه با گنجاندن مستند لندرث در خود، توجه به دو سوژه را همزمان با هم پيش ميبرد؛وجود دو سوژه و نمايش انيميشنهاي موفق هردو به موازات هم و مصاحبه هاي محدود و موجز ريتم اين مستند را تند و قابل قبول مي كند.
در حين پخش اسطورهْ انيميشن "قدم زدن" كه در سال 1968 نامزد اسكار شد و يا "خيابان موسيقي" ساختهي 1971 ما از تهيه كننده ميشنويم كه انيميشن قدم زدن با طراحي هزاران فريم دقيق كار شده و از تكنيك روتروسكوپي سودنجسته كه ارزشهاي اين انيميشن تاريخي و پرزحمت را براي هميشه نشان مي دهد و يا بخشهاي از انيميشنهاي متفاوت "بينگو" و "پايان" اثر لندرث كه در سالهاي مياني دهه نود كار شده را مي بينيم ؛در واقع در انيميشنهاي هردو ي اين افراد حضور خالق انيميشن در آن نشانه اي از شباهت اين دو انسان است. وجود انيميشنهاي رايان در فيلم لندرث و انيميشنهاي لندرث در فيلم لارنس گرين همچنين به شكلي ايده ي مشترك هردو مستندساز را در باب ستايش و حفظ هنر به نمايش مي گذارد.
مستند رايان اگرچه ظاهرا و به گفتهي سازنده ش دربارهي سرانجام هنرمندي نابغه است اما قصد بهره جويي از سرانجام ترحم آميز و رنج و تباهي سوژهاش را ندارد ، كريس لندرث با همدردي به شكنندگي انسان و اين "ديگرِ خود" اشاره ميكند و ميگويد كه رنج هاي آدميان است كه داستان آنها را گفتني ميكند. خطر موفقيت زودرس هنرمندان نابغه و مواد مخدر در اين مستند مطرح ميشود اين كه مواد مخدر براي يك ذهن خلاق موجب فواران و سر ريز آفرينندگي مي شود؛ در حالي كه همزمان تمركز را نابود ميكند و نهايتا موجب از بين رفتن انديشه و تهي شدن ذهن ميشود. نكتهي برجستهي فيلم اين است كه فقر و گدايي و گوشه نشيني علت ناشاد بودن رايان نيست، پايان آفرينندگي است كه او را آزار مي دهد و در يكي از سكانسهاي ابتدايي او از دنيا به سبب عدم آفرينش عذر مي خواهد!
واكنش رايان لاركين بعد از ديدن انيميشن مستند دربارهي خودش تكان دهنده و از ويژگي هاي منحصر به فرد اين فيلم است؛درد و رنج طبيعي رايان از ديدن تصويري كه در انديشهي ديگري دارد قابل وصف نيست تصويري كه به نظر مي رسد با برآوردي كه او از خود داشته در تقابل است و او را به اعتراض وا مي دارد. نمايش اين رنج و نگراني و رنج لندرث از به وجود آمدن سوءتفاهم هنگامي كه رابطه اي عاطفي بين اين دو پديد آمده و تلاش براي توجيه خود، اين مستند را بيش از پيش دراماتيك ميكند.
جدا از اين كه در طول حيات سينما بارها و بارها سينما در مقام حفظ و ستايش آثار هنرمندان و معرفي بهتر آنها برآمده است از مستندهاي مثل "معماي پيكاسو" ي "ژرژكلوزو" گرفته تا داستان گوييهاي متعدد دربارهي زندگي هنرمندان ، اين مستند كنكاشي در باب اثر بخشي فردي و اجتماعي بزرگداشت هنر است. صحنهي بحث برانگيز مخاطبي كه از لندرث ميپرسد كه اگر اين مستند موجب توقع مردم براي بازگشت هنري هنرمندي از كارافتاده بشود و او بازنگردد و در انفعال بميرد چه؟...سوالي كه نكته مهم و نااميد كننده اي در آن مطرح مي شود ولي نگاهي واقع گرايانه و شفاف است كه از اهداف هميشگي و ارزشمند مستندسازي است.
اين مطلب در شماره 106 فيلمنگار منتشر شده است.
Alter egos
Chris Landreth
Ryan
Ryan Larkin
Walking
Music Street
Henry George clouzot
سینما ....زبان قدر عصر ماست ..زبانی تفکر برانگیز و پویا که هر روز کامل تر و رساتر می شود . علاقه و نگاه من به سینما هم به این دلیل است. اين وبلاگ آرشيوي از ياد داشت هاي پراكنده سينمايي من است كه براي دسترسي خودم و سينما دوستان گرد آورده ام.